قلب در قرآن

پدیدآورعاطفه زرسازان

تاریخ انتشار1388/09/22

منبع مقاله

share 1600 بازدید
قلب در قرآن

عاطفه زرسازان

كلمه قلب در قرآن و احاديث بسيار استعمال شده و از اهميت خاصي برخوردار است؛ اما مراد از قلب، همين جسم صنوبري شكل كه در طرف چپ بدن قرار گرفته و حيات حيواني را تداوم مي‌بخشد نيست؛ زيرا در قرآن چيزهايي به قلب نسبت داده شده كه با اين جسم صنوبري تناسب ندارد.مثلاً:

1. علم و تعقل

در قرآن مي‌فرمايد:«چرا در زمين سير نمي‌كنيد تا قلب‌هايي داشته باشيد كه با آنها تعقل كنيد».(سوره حج، آيه 46)

2. عدم فهم و تعقل

در قرآن مي‌فرمايد:«آنها قلب‌هايي دارند كه با آنها نمي‌فهمند و چشم‌هايي كه با آنها نمي‌بينند».(سوره اعراف، آيه 179) و مي‌فرمايد:«بر قلب آنها مهر نهاده شده، پس نمي‌فهمند».(سوره توبه،آيه 78)

3. ايمان

در قرآن مي‌فرمايد:«خدا در قلب اين مردم ايمان را ثبت كرده و با روحي از جانب خودش تأييدشان نموده است».(سوره مجادله، آيه 22)
اكثر كارهاي نفساني از قبيل:ايمان، كفر، نفاق، تعقل،فهم، عدم تعقل، تقوا، حسرت، آرامش، تكبر، حسد، عصيان و…، به قلب نسبت داده شده است.در صورتي كه آن قلبي كه در فارسي دل ناميده مي‌شود، نمي‌تواند منشأ اين آثار باشد؛بلكه اين آثار،براي نفس و روح انساني است.
مقام قلب در قرآن چنان عالي است كه آنجا كه سخن از وحي؛ يعني ارتباط انسان با خدا به ميان مي‌آيد، قلب ذكر مي‌شود. خداوند در قرآن به پيامبرش مي‌فرمايد:
«جبرئيل قرآن را بر قلب تو نازل كرد تا از بيم دهندگان باشي».(سوره شعراء، آيه 194)
و مي‌فرمايد:«بگو هر كس كه با جبرئيل دشمن است (با خدا دشمني مي‌كند) زيرا جبرئيل به اذن خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد».(سوره بقره، آيه 97)

سلامت و بيماري قلب

حيات ما بستگي به روح و قلب دارد و اوست كه بدن را اداره مي‌كند، تمام اعضا و جوارح مسخّر او هستند و همه اعمال و حركات از قلب سرچشمه مي‌گيرد.سعادت و شقاوت انسان نيز به چگونگي قلب او بستگي دارد. از قرآن و احاديث استفاده مي‌شود كه چنانكه بدن انسان گاهي سالم است و گاهي بيمار، قلب او هم گاهي سالم است و گاهي بيمار، خدا در قرآن مي‌فرمايد:«روزي كه مال و اولاد براي انسان سودي ندارد مگر كسي كه با قلب سالم به سوي خدا برود».(سوره شعراء، آيه 89)
چنانكه ملاحظه مي‌كنيد در آيات قرآن سلامت به قلب نسبت داده شده است و سعادت اخروي انسان را منوط به اين مي‌داند كه با قلبي سالم و خاشع به سوي خدا باز گردد. از طرف ديگر قرآن بعضي قلوب را به عنوان قلب بيمار معرفي مي‌كند، و مي‌فرمايد: «در قلوب آنها (منافقان) بيماري بود. پس خدا بيماري آنها را اضافه كرد».(سوره بقره، آيه 10)
از آيات قرآن و روايات چنين استفاده مي‌شود كه قلب و روح انسان مانند بدن سلامت و بيماري دارد. خدايي كه خالق قلوب و نفوس است و معصومين كه انسان شناس هستند از بعضي از بيماري‌هاي قلب خبر مي‌دهند. آنها اموري از قبيل:كفر،نفاق، تكبر، كينه توزي، غضب،خيانت، خودبيني،غيبت، حرص و ديگر صفات زشت را به عنوان بيماري قلب و روح معرفي كرده‌اند. كساني كه با چنين قلب‌هايي از دنيا بروند با قلب‌هاي، سالم به نزد خدا نمي‌روند، تا مشمول اين آيه باشند كه:
«يوم لاينفع مال و لابنون.الاّ من اتي اللّه بقلب سليم».(سوره شعراء، آيات 88 و 89)
بيماري‌هاي قلب و نفس را نمي‌توان كوچك و ناچيز شمرد، بلكه به مراتب از بيماري‌هاي جسم خطرناك‌تر و علاجش مشكل‌‌تر مي‌باشند. در بيماري‌هاي جسماني تعادل بدن به هم مي‌خورد و درد و ناراحتي و احياناً نقص عضو به وجود مي‌آيد؛ولي به هر حال محدود است و تا پايان عمر بيشتر ادامه ندارد؛اما بيماري‌هاي قلب و نفس، شقاوت و شكنجه و عذاب اخروي را به همراه دارد، درد و عذابي كه تا عمق دل فرو مي‌رود و روح را مي‌سوزاند.

قلب در احاديث

در بعضي احاديث قلب به سه دسته تقسيم شده است. امام محمد باقر (ع) مي‌فرمايد:سه نوع قلب داريم:نوع اول، قلب واژگون كه هيچ امر خيري را درك نمي‌كند و اين قلب كافر است. نوع دوم، قلبي كه يك نقطه سياه در آن وجود دارد، در چنين قلبي خير و شر همواره در حال جنگ و جدال هستند، پس هر يك از آن دو كه قوي‌تر بود بر قلب غلبه مي‌كند. نوع سوم، قلب مفتوح، چراغي در اين قلب روشن شده كه هيچگاه خاموش نمي‌شود و اين قلب مؤمن است.1
امام صادق (ع) مي‌فرمايد:«براي قلب چيزي بدتر از گناه نيست. قلب با گناه مواجه مي‌شود و با آن مبارزه مي‌كند تا اينكه گناه بر قلب چيره مي‌شود و او را واژگون مي‌سازد.»2
انسان در ابتدا از ارتكاب گناه، ناراحت و پشيمان مي‌شود؛ولي اگر يك مرتبه مرتكب گناه شد، براي مرتبه دوم آن پشيماني اولي را ندارد .
در صورت ادامه گناه،به حدّي مي‌رسد كه نه تنها از ارتكاب گناه احساس ندامت نمي‌كند؛ بلكه آن را پيروزي مي‌داند و خشنود مي‌شود. قلب چنين افرادي سياه و دگرگون شده و به اصطلاح قرآن قساوت يافته است. شيطان قلبشان را اشغال كرده و فرشتگان را از آنجا خارج كرده است.درهاي نجات بر آنها مسدود گشته است. به طوري كه اميدي به توبه و بازگشت آنها وجود ندارد.
خدا در قرآن مي‌فرمايد:«چرا وقتي بلاي ما به آنها رسيد توبه و تضرع نكردند؟ قلوب آنها قساوت يافته و شيطان كردار زشت را در نظرشان زيبا نموده است».(سوره انعام، آيه 43)

تهذيب و تكميل نفس

خودسازي و پرورش نفس براي ما از ضروري‌ترين امور است؛زيرا سعادت دنيا و آخرت ما به اين امر بستگي دارد و پيامبران الهي هم براي تعقيب همين هدف مبعوث گشته‌اند.
خودسازي را در دو مرحله بايد انجام دهيم:
ـ مرحله اول تهذيب نفس از بدي‌ها؛ يعني تصفيه دل از اخلاق زشت و اجتناب از گناه است كه اين عمل را تصفيه و تخليه هم مي‌نامند.
ـ مرحله دوم پرورش و تكميل نفس به وسيله تحصيل علوم و معارف حقه و فضائل و مكارم اخلاق و انجام عمل صالح است. و اين عمل را تحليه هم مي‌گويند،يعني پرورش و تكميل و آرايش دادن.
براي خودسازي، هر دو مرحله ضرورت دارد، زيرا زمين نفس اگر از بديها پاك نباشد، براي پرورش علوم و معارف حقه و مكارم اخلاق و عمل صالح قابليت ندارد.قلبي كه آلوده و مركز شيطان است چگونه مي‌تواند مركز تابش انوار الهي باشد و فرشتگان به چنين قلبي چطور راه يابند؟ از طرف ديگر اگر ايمان و معرفت و عمل صالح نباشد، نفس انسان به چه وسيله‌اي پرورش و تكامل يابد؟بنابراين براي خودسازي بايد هر دو مرحله را انجام داد و هر دو را، با هم انجام داد، از يك طرف قلب را پاك كرد و از طرف ديگر عمل صالح را در آن رشد داد و تقويت كرد. شيطان را خارج و فرشته را داخل. اين دو مرحله لازم و ملزوم يكديگرند و هر دو مرحله بايد همزمان و هماهنگ انجام بگيرد.

تهذيب نفس

در اين مرحله بايد سه عمل را انجام دهيم:
الف) تهذيب نفس از عقايد باطل و افكار غلط و خرافات
ب) تهذيب نفس از رذائل و اخلاق زشت
ج) ترك معاصي و گناهان
عقايد باطل و خرافات، جهالت و ضلالت و ناداني هستند كه نفس را تاريك مي‌سازند و از صراط مستقيم، تكامل و تقرّب به خداوند منحرف مي‌نمايند. صاحبان عقايد باطل راه تكامل را نمي‌شناسند و در وادي‌هاي ضلالت و گمراهي قدم برمي‌دارند و قطعاً به مقصد نخواهند رسيد.همچنين اخلاق زشت،ملكات و خويهاي حيواني را تقويت مي‌كند و روح انساني را تدريجاً به انزوا و خاموشي مي‌كشاند.چنين فردي به هدف انسانيت كه نيل به كمال و قرب الي الله است، نخواهد رسيد.
همينطور ارتكاب گناه و معصيت نفس را تاريك و آلوده و از مسير تكامل و تقرب به خدا منحرف و دور مي گرداند.چنين فردي نيز به هدف نهايي و پاياني نخواهد رسيد.
بنابراين تهذيب نفس براي ما سرنوشت ساز است و از امور بسيار ضروري محسوب مي‌شود. پس ابتدا بايد اخلاق زشت و گناهان را بشناسيم آن گاه وارد عمل شويم و نفسمان را از آنها پاك سازيم.

پاورقيها:

1. بحارالانوار، ج 70، ص 51 .
2. همان، ص 54.

مقالات مشابه

معناشناسی روح در قرآن کریم

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمد تقی شاکر, محمد تقی سبحانی

ویژگی‌ها و مصداق روح‌القدس در قرآن و حدیث

نام نشریهحدیث اندیشه

نام نویسندهعلی حاجی‌خانی, علی بیدسرخی

بررسی چندمعنایی واژه «روح» در ترجمه‌های قرآن کریم

نام نشریهمطالعات ترجمه قرآن و حدیث

نام نویسندهحسین افسردیر, فتحیه فتاحی‌زاده, لینا سادات حسینی

حقیقت نَفْس و روح در قرآن و حکمت اسلامی

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهصالح حسن‌زاده

چیستی و مختصات روح امری در قرآن

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهعلی حاجی‌خانی, علی بیدسرخی

معنا و ماهیت روح در قرآن از منظر تفسیر مناهج البیان

نام نشریهتحقیقات کلامی

نام نویسندهمحمدتقی سبحانی, مهدی باغبان خطیبی

زشتی‌گرايی نفس در حيات انسان از منظر قرآن و مکتب تحليل روانی

نام نشریهالهیات تطبیقی

نام نویسندهعلی بنائیان اصفهانی, محمدجواد نجفی, حمید طاهر نشاط دوست

نفی تک ‌ساحتی و میرا‌ بودن ‌‌آدمی در قرآن

نام نشریهنقد و نظر

نام نویسندهعلیرضا آل بویه

نفس در قرآن و روایات

نام نشریهنقد و نظر

نام نویسندهرضا برنجکار